یکی بود یکی نبود
غیر خدا هیچکی نبود
اما خدا با صفا بود
اما خدا با وفا بود
غیر خودش را آفرید
لطف خدا به ما رسید
یک دل بود و یه بیدل
دلش بود و یه بیدل
بیدل دیگه دل نداره
دلش شده مال کسی
قرار و آروم نداره
آخه دلش برده کسی
کسی که خیلی ناز داره
نازش اما خرید داره
کسی که خیلی راز داره
رازش را هیچکس نداره
راز دلش یک هم صداست
یک همصدا که بی صداست
یک همنفس که آشناست
یک آشنا که بی ریاست
هیچکسی رازش ندونه
اما خدا خوب میدونه
خدای ما مهربونه
خدای ما هم زبونه
بیدل یه آرزو داره
به لطف حق امید داره
خدا بهش هدیه بده
نازدونه شو بهش بده
اکه خدا لطف بکنه
نازدونه رو کامل بده
بیدل دیگه غم نداره
بیدل دیگه کم نداره